سمت کابینت ها دوید دست پاچه بود در حال باز کردن گفت :
-کجاست جعبه ی کمک های اولیه ؟
نگاهش مضطرب وپریشون بود که با گریه گفتم :
-اون یکی .
سریع باز کرد وجعبه رو دید سریع آورد و با هرمکافاتی بود دستمو باند پیچی و پانسمان کرد خونش بند نمی اومد 
دستمو محکم گرفته بودم وقتی برام پتادین ریخت ناخود آگاه از شدت سوزش ودرد 
با گریه نگاهش کرد و گفتم :
-آخ.نکن. 
نگام کرد با گریه گفتم :
-خونش بند نمیاد 
-باید بخیه بخوره 
تمام نگاهم به چشمای عاشقش بود و با گریه گفتم :
-میترسم 
خم شد گونمو بوسید وگفت :
-ترس نداره عزیز دلم بیحسی میزنه 
نگاش کردم که باز چند گاز استریل دیگه پیچید دور انگشتام وگفت :
-بپوش بریم رمان چشمات سگ داره
سمت سرویس ته سالن رفتیم 
دستاشو شست  وکمک کرد ودست دیگمو شست  آب زد تو صورتم به آرومی و اشکامو شست  با حوله خشک کرد و گفت :
-تا زخم دستت خوب بشه چند روزی مراقب باش گلم زیر آب نزنی 

ادامه مطلب


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها