رمان سگ هوس باز من داستان واقعی که می توانید قسمتی از این را مشاهده کنید

قسمتی از رمان:
آرایش کردم باز هم چشمامو بیشتر ماریا برام ریمل و خط چشم کشید رژ لب هم زدم میکسش کردم رو لبام 
آماده شدم .ماریا برام زنگ زد آژانس 

Øکس و تØویر زنی که با یک کتاب ، ØØر ، Øهنگ یا حتی یک فنØان قهوه Ø­Ø§Ù„Ø .
تابلوی نقاشی که به تازگی تمومش کرده بودم رو به عنوان کادو بردم و هنرمو به جذاب چشم مشکی هدیه بدم 
تابلو تصویری از کوهستان بود با دریاچه و با یه آهو وبچه اش که پای دریاچه بودن این یکی از بهترین آثارم بود  رضا هم کلی مخالفت کرد تابلو رو نبرم .اما ارزش پارسا برام بیشتر از  این تابلو بود اون خیلی بهم کمک کرد هر چند معامله ای باهام کرد و باعث شادی خانوادم شد این کفایت می‌کنه 
آدرس رو برام فرستاده بود گوشیمو هنوز کسی ندیده بود 
۴۵ دقیقه طول کشید به مقصد رسیدم 

ادامه مطلب


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها